این بار سیگار را بکش، از طرفی که می سوزد ؛ تا بدانی چه میکشم…
:::::::::::::::::::::::::
آتشی از نگاهت می خواهم !
سالهاست که این نخ سیگار در دستم خاموش است…
::::::::::::::::::::::::::
سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم
کام عمیق همراه آهی کوتاه…
بیرون میدم دودش رو کمرنگ میشه…
مثل خودم . . .
نفسم میگیره از زندگی اجباری…
::::::::::::::::::::::::::
سیگار میسوزد، کم میشود ، ولی تکرار میشود
من میسوزم…
کم میشوم…
ولی دیگر تکرار نمیشوم…
::::::::::::::::::::::::::
طعم تلخ سیگارو دوست دارم تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم تلخ مثل نبودنت . . . !
::::::::::::::::::::::::::
زندگی میگفت از هر چیز مقداری باقی می ماند . . .
دانه های قهوه در شیشه ، چند سیگار در پاکت و کمی درد در آدمی . . .
::::::::::::::::::::::::::
سیگار م را بیرون میکشم . . .
نه برای اینکه کسی از دودش آزرده نشود !
برای اینکه نمیخواهم نمیخواهم کسی در غم و دود سیگارم شریک شود . . .
::::::::::::::::::::::::::
تنها آمده ام اینجا . . .
تا شاید دود سیگار فضای زخمم را مه آلود کند . . .
هنوز هم به هوای دو نفره بودن هایمان سوال همیشگی را تکرار میکنم . . .
آتش داری ؟!
ولی دیگر تو پاسخگوی این سوال تکراری نیستی . . .
::::::::::::::::::::::::::
وقتی تو خیابون پشت سر هم سیگار دود میکنم ، همه یجوری نگام میکنن و میگن : جوون حیف شدش ، ولی روزی که داشتم زار زار گریه میکردم، ینفرم با خودش نگفت : طفلی چی میکشه با غمش . . .
::::::::::::::::::::::::::
تو را ترک کرده ام !
خلاصه خیلی فرق کرده ام با روز آخرین دیدار !
دیگر حتی با احتیاط بیشتری دل می بندم !
اما الان حس خوبی دارم از نبودنت !
شبیه دست فروبردن در جیب گرم پالتوی پارسال و پیدا کردن یک نخ سیگار . . .
::::::::::::::::::::::::::
برو ای دوست که درد دل ما بسیار است
مرهم دود دل ما فقط این سیگار است
روح دریایی خود را تو مینداز به آب
پشت دریا نبوود شهر بدان دیوار است
::::::::::::::::::::::::::
مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده . . .
پنجره را باز نکن ، امروز دلم می خواهد غمگین باشم . . .
::::::::::::::::::::::::::
کافه ام را می روم ، سیگارم را دود میکنم و آخر شب قدم زنان به خانه برمی گردم . . .
این روز ها هم اینطور میگذرند ، آرام و زیبا اما از آن آرام هایی که پایدار نیست و از آن زیبا هایی که ظاهریست . . .
::::::::::::::::::::::::::
بعضی انسانها با چشمهاشون گریه نمیکنن ، پا میشن ، یه سیگار بر میدارن و میرن تو بالکن . . .
::::::::::::::::::::::::::
کبریت بکش تا ستارهای به شب اضافه کنیم و خیره شو به مردمان تنهایی که در آسمان سیگار می کشند . . .
::::::::::::::::::::::::::
چگونه بگویم ؟ اصلا از چی بگم ؟ از این همه تنهایی ؟ یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟ ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه . منو درک میکنه . همون کارایی که تو هیچوقت نکردی
نظرات شما عزیزان: